اما بحث سر این است که او کارش را نه یک اجرای مجدد بلکه بازآفرینی مجدد و آهنگسازی میداند. تاکنون 18قطعه از این مجموعه تنظیم شده که احتمالا از حدود یک ماه دیگر اولین آلبوم آن راهی بازار میشود.
- چطور شد که به ذهنتان خطور کرد سراغ جمعآوری و بازسازی تصنیفها و سرودهای ملی و وطنی بروید؟
سال70 یک کار روسی شنیدم که ارکستر لنینگراد و گروه کر آن را اجرا کرده است. من خیلی تحت تاثیر این اثر قرار گرفتم که یک اثر ملی بود. همان حوالی « ای وطن» علینقی وزیری با اجرای خودش را شنیدم. شروع کردم این قطعه را برای ارکستر سمفونیک تنظیمکردن؛ البته تنظیمی که خودش یک آهنگسازی بود. از همان سالها به این فکر بودم که چند اثر دیگر با این درونمایهها در موسیقی ما وجود دارد. تا اینکه سال78 به این فکر افتادم که سرودها و تصنیفهای ملی- میهنی را ابتدا گردآوری و بعد بازآفرینی کنم.
البته هنوز با این عنوان ملی- میهنی کنار نیامدهام چون شاید مفاهیم سیاسی و حزبی را به ذهن متبادر کند. بعدها خواستم از عنوان «سرودها و تصنیفهای ایرانیگری» استفاده کنم که دیدم فقط به جغرافیای ایران میپردازد و جنبه ناسیونالیستی پیدا میکند؛ شاید بتوان گفت سرودها و تصنیفهایی که صدای مشترک مردماند.
بسیاری از این آثار اگر اسم ایران را از آنها حذف کنید، میتوانند به همه ملتها مربوط باشند. من از این منظر به این موضوع نگاه میکنم؛ یعنی آثاری که در ایران خلق شده و بازتاب دورهای است که آهنگساز در آن زیسته است. طبعا آن شرایطی که در فلان دوره برای ملت ایران وجود داشته، برای خیلی از ملتها و فرهنگها هم وجود داشته. بنابراین چنین آثاری میتوانند فراگیر باشند. در واقع این نگاه برای من ارزشمند است و دوست ندارم که یک نگاه کاملا ناسیونالیستی در این پروژه حاکم باشد.
- اما فراموش نکنیم که در بسیاری از این آثار مولفههای موسیقی ایرانی حکمفرماست!
ببینید، در دل این قطعات اشتراکات فراوانی وجود دارد که میتوان آنها را جهانشمول کرد. مگر ما آثار ویکتور خارا و تئودوراکیس را در تمام جهان نمیشنویم؟ آیا «نام جاوید وطن، صبح امید وطن» فقط مختص ایران است؟ خلاصه اینکه من شروع کردم به جمعآوری آثار ملی- میهنی. این جمعآوری وقت زیادی از من گرفت. این آثار به هیچ جناح خاصی متعلق نیست و من تلاش کردم آنها را جهانشمول کنم.
- چگونه این جهانشمولی میسر است؟
سعی کردم در تنظیم آن لحنهای حرف صرف فرهنگی ایرانی را کمرنگتر کنم و لحن همگانیتری به آنها بدهم که بقیه فرهنگها بتوانند ارتبا ط بیشتری با این آثار برقرار کنند.
- با این وجود تاکنون چنداثر گردآوری کردهاید؟
با وجود اینکه این جمعآوری خیلی وقت من را گرفت، تاکنون بیش از 30سرود و تصنیف ملی- میهنی دارم. متاسفانه خیلی از این آثار اصلا شناسایی نشدهاند. به غیر از « ای ایران» و « ای وطن» و چند اثر دیگر، ردی از این آثار در میان نبود.
- شما این آثار را از کجا آوردید؟
من هم با دسترسی به آرشیوهای خصوصی و خوندل خوردن به این چند اثر دست پیدا کردم. البته از بین آثاری که پیدا شد گزینش کردم که خصوصیات یک اثر ملی- میهنی را داشته باشند.
- ویژگیهای یک اثر ملی- میهنی از نظر شما چیست؟
اثری ملی میهنی است که در درجه اول ریتمهای مهیج و پرشور داشته باشد. دوم اینکه ملودیهایش ساده باشد و بتواند بهسرعت با مخاطب ارتباط برقرار کند و سوم اینکه شعری مردمی داشته باشد. بعضی از آثار با شعرشان معنای ملی پیدا میکنند وگرنه با حذف شعر شما متوجه نمیشوید که آن قطعه یک سرود ملی- میهنی است. پس از یافتن آثار، نوبت به گلچینکردن رسید که آن هم انجام شد. مرحله سوم، بازنگری و بازسازی و مرحله چهارم، ساخت و آهنگسازی مجدد این آثار برای ارکستر سمفونیک است. هر کدام از اثرها براساس بافت خودش هارمونی ویژهای دارد که این هارمونی ویژه به من در آهنگسازی مجدد خیلی کمک میکند.
در واقع هر کدام براساس ویژگی بارز خود به من راه نشان دادند که چگونه بازآفرینیشان کنم. هر کدام از این آثار لحن ویژه خودشان را دارند، اما با این وجود گام و تونالیته آنها را دست نزدم و در همان فضا نوشتم. مثلا تصنیف «در ملک ایران» که بانو قمرالملوک وزیری خوانده را در همان کوکی نوشتم که ایشان خوانده است. حدود 18-17 اثر از بین این آثار تاکنون ارکستر شده و به یک اثر جدید تبدیل شده است؛ البته براساس آن ملودی قدیمی. خیلی از این آثار جنبه مونوفونیک داشتهاند و برخی اونیسون خلق شدهاند.
فقط دو سه مورد بوده که براساس تفکر چندصدایی و در قالب موسیقی سمفونیک نوشته شده است که آنها را هم تغییر دادم و تنظیم مجدد خودم را اعمال کردم. به همین دلیل این اصطلاح آهنگسازی مجدد را به کار میبرم. یعنی سرود « ایران جوان» یا همان «وطنم وطنم»حالا دیگر متعلق به لومرنیست؛ به دلیل اینکه این اثر که شما امروز میشنوید در ابتدا فقط یک ملودی بود که من آن را بازپروری و بازنگری کردم و مجددا رویش آهنگسازی و تنظیم کردم؛ یعنی برایش کدا، اورتور، کادانس و... نوشتم. خیلی از آهنگسازهای دنیا این کار را میکنند و مثلا مینویسند «براساس ملودی محلی مجار»؛ من هم براساس یک ملودی از موسیولومر نوشتم.
اثر لومر یک ملودی ساده است که من آن را برای ارکستر سمفونیک و با هارمونی خاص نوشتم. این قطعه ارکستراسیون ویژهای دارد و قسمتهای جدیدی از جمله کادانس، اورتور و کدا برایش نوشتم؛ مهمتر از همه اینکه این اثر اصلا شعر نداشت. به ذهنم رسید که از ترانهسرای بزرگ زنده یاد بیژن ترقی بخواهم شعری روی این کار بگذارد. پس از چند جلسه همه به این شعر رسیدیم که خوانده شده است.
- فکر میکنم محل اختلافتان با آقای صهبایی هم در همین موارد است؟
من اصلا این مقوله را جدی نمیگیرم و حرفهای ایشان را خالی از منطق میدانم. حرفهای ایشان مثل این است که بگوییم تخت جمشید را فقط آقای صهبایی حق دارد ببیند.
- این آثار به لحاظ زمانی در چه بازه زمانی است؟
این آثار از سالهای مشروطه است تا دوره معاصر و حتی آثاری که متعلق به خودم است. مثلا از نسل پیش از خودم از آقایان جمشید عندلیبی و زنده یاد مشکاتیان و لطفی و علیزاده آثاری انتخاب کردهام که از عندلیبی و زندهیاد مشکاتیان اجازه کار گرفتهام.
- این آثار به طور عمده چه شناسههایی دارند؟
این آثار به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند؛ از دهه 30 تا دهه 50 که خیلی کم هستند آثاری از این دست؛ یعنی قالب آثار از 1280 تا 1315 است. از آن به بعد خلق چنین آثاری رو به افت میرود و از دهه30 خیلی افت میکند تا دهه50. دوباره از سالهای میانی دهه 50 بیشتر به خاطر انقلاب این موضوع اوج میگیرد و رشد میکند که باز من آثاری را انتخاب کردم که جنبه اجتماعی و مردمی دارد. در واقع آثاری را انتخاب کردم که جنبه تخریبی نداشته باشد و بتواند به بخش زیادی از ملت تعلق داشته باشد.
- پس با این تقسیمبندی تاریخی پیداست که آثار ملی موسیقی تحت تاثیر شرایط اجتماعی است؟
به هر حال شک نکنید که هنرمند خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر زندگی پیرامونش قرار میگیرد. شرایط، همه را تحت تاثیر قرار میدهد.
- باتوجه به اینکه حتما تعدادی از آثار منتخب شما توسط مردم شنیده شده و ما ایرانیان از دل و جانی نوستالژیک برخورداریم، ضرورت انجام این بازآفرینیها چیست؟
ما برای اینکه به گذشتهها دسترسی پیدا کنیم، بلند میشویم و میرویم موزهها را تماشا میکنیم به دلیل اینکه میخواهیم وارد فضایی قدیمی شویم؛ پس باید بپرسیم چرا باید به دیدن موزهها رفت.
- اما در موزهها، اشیا اصالت خودشان را حفظ میکنند!
من هم اصالت قطعات را حفظ کردهام و لحن آن را تغییر ندادهام. من یک اجرای امروزی از آنها ارائه میدهم؛ یعنی با شنیدن تنظیم من شما بهراحتی متوجه اصل قطعه خواهید شد. به هر حال تنظیم مسئلهای است پیچیده که در ایران هنوز به قدر کافی به آن توجه نشده است. گاهی یک اثر را ارکستره میکنند و به هیچ ترکیب اثر دست نمیزنند. مثلا اگر یک اثر با تار نواخته شده، حالا با ارکستر نواخته میشود. به این میگویند ارکستره کردن یا اصطلاحا همان تنظیمکردن. اما یک وقت هست که شما میآیید و اثری را با یک تصور جدید برای ارکستر مینویسید.
این دیگر اسمش آهنگسازی است؛ اما خیلیها به آن میگویند تنظیم. مثلا اسماعیل واثقی آثار عارف و شیدا را برای ارکستر نوشته به روایت خودش و به همین خاطر موفق شده است. خیلیها تصنیف «از خون جوانان وطن» را تنظیم کردهاند، اما آقای پایور روایت خودش را ارائه داد اما آقای معروفی همان اثر عارف را برداشت و ارکستره کرد. هدفم از این صحبتها این بود که بگویم من قصد ارکسترهکردن ندارم؛ من آهنگسازی کردهام و به همین دلیل نگاه من به اصل اثر اضافه شده است؛ پس بیشک تغییراتی در لحن و بیان آثار دیده خواهد شد.
ما نمیتوانیم بگوییم چرا «بندباز» آقای دهلوی با «بندباز» اصل که علینقی وزیری ساخته است، اینقدر تفاوت دارد. از سوی دیگر این کار یک جنبه فرهنگگونه دارد؛ شما نمیتوانید یک بسته چهارسیدی از آثار ملی- میهنی منتشر کنید که «ای ایران» در آن نباشد؛ بنابراین آثاری که برای مردم خیلی آشناست من نتوانستم در انتخابهایم لحاظ نکنم. این آثار یک رپرتوار است که قرار است با ارکسترهای مختلف دنیا اجرا کنم اما به صورت سیدی هم منتشر خواهد شد که من ضبط اینها را شروع کردم.